جدول جو
جدول جو

معنی خریدار داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

خریدار داشتن
(بَ فَ کَ دَ)
بازار داشتن. واجد خریدار بودن. گرم بازار داشتن، طالب داشتن. موافق داشتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ فِ دَ)
مشتری نداشتن. رائج نبودن. بازار نداشتن. طالب نداشتن. موافق نداشتن
لغت نامه دهخدا
(بَ فُ دَ)
خریدار شدن. مایل بخریدن چیزی شدن. طالب خرید چیزی شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، موافق شدن. طالب شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بیدار کردن، مانع خواب کسی شدن. وی را به حال بیداری نگاه داشتن:
صبا باز با گل چه بازار دارد
که هموارش از خواب بیدار دارد.
ناصرخسرو.
زیرا که تا بصبح شب دوشین
بیدار داشت بادۀ دوشینم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا